
کمال خجندی
شمارهٔ ۲۶۳
۱
من نخواهم ز کمند نو نجات
من نجی من کمد العشق فعات
۲
آن خضر بین که چه بازی خوردوست
لب او دیده و خورد آب حیات
۳
گر الف را حرکت نیست چراست
الف قد نو شیرین حرکات
۴
به جناب شه ما گر برسید
فاقروا فیه رفیع الدرجات
۵
تا دگر از تو برد شیرینی
کوزه آورده بدریوزه نبات
۶
خوش نیامد بر ما آمدنت
تو شهی خوش نبود خانه مات
۷
چون رسی کعبه آن کوی کمال
قدرالفقروقف با لعرفات
نظرات