
کمال خجندی
شمارهٔ ۲۶۹
۱
نیست مرا دوستر از دوست دوست
اوست مرا دوست مرا دوست اوست
۲
دم ز رخ دوست زند آینه
در نظر مردم از آن دوست روست
۳
دل خم ابروی تو دارد هوس
صدر نشین بین که چه محراب جوست
۴
گوی چه ماند به زنخدان یار
این زنخ مردم بیهوده گوست
۵
آنکه ز هر رنگ می از خم مرا
باده یک رنگ ببارد سبوست
۶
نافه چین را که نسیم تو داشت
در طلب از شوق تو بدرید پوست
۷
سرو لب جوست قدت ز آن مرا
دیده لب جوی و لب جوست دوست
۸
چیست ز غم حال تو گفتی کمال
تا رخ زیبای تو دیدم نکوست
تصاویر و صوت

نظرات