کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۲۷۳

۱

هر نیر که بر سینه ام آن فتنه گر انداخت

دل شهل گرفت آن همه چون بر سپر انداخت

۲

دلخته نشد عاشق از آن نیر و نیازرد

دلخته از آن شد که به روز دگر انداخت

۳

زآن نیر که انداخت کسی دور به دعوی

ما را ز خود آن شوخ از آن دورتر انداخت

۴

باز آمد و بر نیر دگر چشم دگر دوخت

هر صید که آن غمزه به تیر نظر انداخت

۵

تا مرغ چرا بست پر خویش بر آن تیر

مرغ دلم از حسرت آن بال و پر انداخت

۶

عاشق به دو صد زخم چو قانع نشد از یار

یک نیر چه باشد سوی باران اگر انداخت

۷

نبرت به دل ریش کمال آمد و گم شد

خواهی که شود بافته باید دگر انداخت

تصاویر و صوت

دیوان کمال خجندی به کوشش احمد کرمی - کمال خجندی - تصویر ۱۱۰
دیوان کمال الدین مسعود خجندی  به کوشش آکادمی علوم اتحاد شوروی ۲-۱ - کمال الدین مسعود خجندی - تصویر ۴۸

نظرات