
کمال خجندی
شمارهٔ ۲۷۴
۱
هر که از درد تو محروم بود بیمار است
و آنکه داغ تو نه پر سینه او افگار است
۲
دلم از ناوک آن غمزه شکایت نکند
که بر این خسته حق نعمت او بسیار است
۳
گله از بار غم و بار سنم نیست مرا
گر بود بار چدائی گله ها این بار است
۴
بر سر کوی تو کمتر روم از بیم رقیب
که سگ خانه زبون گیر و گدا آزار است
۵
پیش آن صورت مطبوع که دارد جانی
چه کنم صورت خورشید که بر دیوار است
۶
صبر از آن لب نتوان کرد به دور رخ تو
زآنکه در موسم گل توبه ز می دشوار است
۷
کار می دارد و معشوق کمال از همه دور
صوفی ما چه توان کرد که دور از کار است
تصاویر و صوت

نظرات