
کمال خجندی
شمارهٔ ۲۷۶
۱
هر که در عالم کم از یک لحظه دور از بار زیست
کرد نقد زندگانی شایع اره پسیار زیست
۲
عاشق نالان می نگرفت بی رویش قرار
عندلیب زار نتوانست بی گلزار زیست
۳
ا گر شنیدی بوی تر از خود برفی بیخبر
زاهد خود بین که عمری عاقل و هوشیار زیست
۴
با خیال بار عاشق شب به عمر خود نخفت
شمع چندانی که بودش زندگی بیدار زیست
۵
شربت دردت مریض عشق را باید حلال
گر کسی درمان بجست او سالها بیمار زیست
۶
با رقیبانت به بوی وصل خوشدل میزیم
بر امید گل چو بلبل می توان با خار زیست
۷
ا گر برآید سرو شاید از سر خاک کمال
سالها چون با خیال آن تد و رخسار زیست
نظرات
شهریار مشکین