
کمال خجندی
شمارهٔ ۲۸۲
۱
هیچ عقل خرده بین نقش دهانت در نیافت
در میان ما کی روز میانت در نیافت
۲
جادوی استاد چندانی که در خود باز جست
چشم بندیهای چشم ناتوانت در نیافت
۳
رند صاحب ذوق هی میهای رنگین تر ز لعل
لذت لبهای شیرین تر ز جانت در نیافت
۴
در علاج درد ما زحمت چه میبینه طبیب
چون مزاج عاشقان جان فشانت در نیافت
۵
از تو روی دولتی هرگز به بیداری ندید
دیده بختی که خاک آستانت در نیافت
۶
کی حریم حرمت را بافت نتوانست در
تا دل درویش دور از خان و مانت در نیافت
۷
نشه ب جان داد پر غاک سر کویت کمال
دولت بوسیدن پای مگانت در نیافت
تصاویر و صوت

نظرات