
کمال خجندی
شمارهٔ ۲۹۹
۱
آن سرو ناز رفت بگلشن نظر کنید
در باغ گل برآمد و سوسن نظر کنید
۲
گل را ز شوق نکهت آن پیرهن چو من
صد داغ خون به گوشه دامن نظر کنید
۳
آتشکده است جان من از سوز سینه به آه
دودی که بر گذشت ز روزن نظر کنید
۴
با چشم نیز بین نظری بر دهان او
گر ممکن است یکسر سوزن نظر کنید
۵
او دیده ایست روشن اگر برقع افکند
ای عاشقان به دید، روشن نظر کنید
۶
گر بر شما حقیقت جانست ملتمس
از پیرهن لطاقت آن تن نظر کنید
۷
آنها که می کنند لبش آرزو کمال
گر در حلاوت سخن من نظر کنید
نظرات