کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۳۰۲

۱

آنکه هرگز سوی من چشم رضائی نگشاد

یارب از چشم بد خلق گزندش مرساد

۲

مرحبانی طعم بود ازو در همه عمر

سعی بسیار نمودم ولی دست نداد

۳

سالها رفت که خالی نیم از یاد کسی

که نباید همه عمرش ز من دلشده باد

۴

آید آن روز که خواهد لب شیرین ای دل

عذر آن داغ که بر سینه فرهاد نهاد

۵

من ز دست غم او گرچه فتادم از پای

هیچ کاری به جهان خوشتر ازینم نفتاد

۶

دل هلال تن خود خواست غمش آمد و گفت

مخور این غم که منت زود رسانم بمراد

۷

دوش میگفت فراق رخ جانان به کمال

که هنوزت رمقی هست ز جان شرمت باد

تصاویر و صوت

دیوان کمال الدین مسعود خجندی  به کوشش آکادمی علوم اتحاد شوروی ۲-۱ - کمال الدین مسعود خجندی - تصویر ۸۴

نظرات