
کمال خجندی
شمارهٔ ۳۰۸
۱
از پرده هرکه رویتْ یک روز دیده باشد
کس در نظر نیارد؛ گر نورِ دیده باشد
۲
صورتنگار داند کز ماه چربد آن رخ
با صورت تو مه را گر بر کشیده باشد
۳
از حالت زلیخا آن بو برَد که چون گل
پیراهن صبوری صد جا دریده باشد
۴
دزدیده حسن یوسف دیدند و کف بریدند
زین شیوه دست دزدان دایم بریده باشد
۵
دارد مه نو اینک خونها به گِرد ناخن
انگشت حیرت از تو شاید گزیده باشد
۶
از قطرههای اشک است از چشم عندلیبان
هر شبنمی که بر گل یک یک چکیده باشد
۷
آه کمال دانم شبها شنیده باشی
کیوان شنید صد ره، مه هم شنیده باشد
نظرات
Seyed Tabibi