کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۳۱۳

۱

از لیش هر گه که خواهم کام دشنام دهد

اگر نه مطفل است و خورد بازی چرا کام دهد

۲

ساحری بنگر که چون نقلی بخواهم زان دهان

بسته بنماید ز لب وز غمزه بادامم دهد

۳

گویدم یک روز سیمین ساعدم بینی بدست

از انتظارم سوخت تا کی وعده خامم دهد

۴

مستنی خواهم که هشیاری نباشد هر گزش

ساقئی کر تا به یاد لعل او جامم دهد

۵

قاصد آنم که جان افشانمش از هر طرف

قاصدی گر زآن طرف آید که پیغامم دهد

۶

در بهای خاک پایش نیستم نقدی دریغ

کو فریدون تا دوصد گنج گهر وامم دهد

۷

خلق گویند از سخن مشهور عالم شد کمال

معنی خاص است و بس کو شهرت عامم دهد

تصاویر و صوت

دیوان کمال الدین مسعود خجندی  به کوشش آکادمی علوم اتحاد شوروی ۲-۱ - کمال الدین مسعود خجندی - تصویر ۷۰

نظرات