
کمال خجندی
شمارهٔ ۳۱۴
۱
از من ای اهل نظر علم نظر آموزید
نازک است آن رخ ازو چشم و نظر بر دوزید
۲
پیش آن روی مدارید روا ظلمت شمع
خانه پر نور تجلی چه چراغ افروزید
۳
سوختید از عطش ای اهل ورع بی می عشق
چوب خشکید بسوزید که خوش می سوزید
۴
بهر او جنگ کنان در صف عشاق آیید
که در آن صف همه لشکر شکن و پیروزید
۵
گر بدوزید دل پاره قیری به کرم
به که صد ناوک دلدوز به کیش اندوزید
۶
در تب محنت او صبر کنید ای دل و جان
۸
از شفاخانه درد است سخنهای کمال
درد دارید ازاینجا سخنی آموزید
تصاویر و صوت

نظرات