
کمال خجندی
شمارهٔ ۳۳
۱
دوست می دارد دلم جور و جفای دوست را
دوست تر از جان و سر درد و بلای دوست را
۲
زحمت خود با طبیب مدعی خواهم نمود
تا بسازد چاره درد بی دوای دوست را
۳
چون مراد دوست جان افشاندن است از دوستان
زودتر دریاب جان من رضای دوست را
۴
در هوای او تواند داد عاشق سر به باد
لیک نتواند نهاد از سر هوای دوست را
۵
گر بدل کردی بصد فردوس خاک کوی دوست
رایگان از دست دادی خاک پای دوست را
۶
دستبوس دوست می خواهی بشو دست از دو کون
دست آلوده نشاید مرحبای دوست را
۷
دوستی های دو عالم را بروب از دل کمال
پاک باید داشتن خلوت سرای دوست را
تصاویر و صوت


نظرات
سهیل