کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۳۳۸

۱

به حلقه که ز زلفت با خبر ببرد

خبر ز جان و دل و عقلها ز سر بیرد

۲

برم ز زلف تو بونی چو رخ نمانی باز

مشام بوی خوش از نافه در سحر ببرد

۳

اگر ز نبر فرسنی تحبی وی دل

ببند نامه به پیکان که نیز تر ببرد

۴

به فکر آن لب شیرین چنان ضعیف شدم

که گیردم مگس و پیش او بپر بپرد

۵

چه منت است که من دل به خدمتت ببرم

که چشم تو صد زآن به یک نظر ببرد

۶

بدرد و حسرت آن غمزه نرگس بیمار

بر آن است که با خاک چشم تر ببرد

۷

کمال بر در جانان بر ببر جانرا

که هر که رفت بر آن در چنین بسر ببرد

تصاویر و صوت

دیوان کمال خجندی به کوشش احمد کرمی - کمال خجندی - تصویر ۳۰۴

نظرات

user_image
داروگ
۱۳۹۸/۰۴/۰۹ - ۰۹:۱۴:۵۷
با سلاممتن این غزل مملو از غلطهای املایی ست. متاسفانه در باقی غزلهای کمال خجندی نیز وضع بر همین منوال است. خواهشمند است نسبت به بازبینی کلی و اصلاح این موارد در همه غزلها اقدامی مناسب مبذول فرمایید.سپاس از مجموعه پرباری که فراهم آورده اید.