
کمال خجندی
شمارهٔ ۳۵۵
۱
بی باد تو عشاق دل شاد نیابند
بی بندگی از بند غم آزاد نیابند
۲
دیوانه دلانرا که کشد پای به زنجیر
گر بوی سر زلف تو از باد نیابند
۳
هر تیر که گم گشت به مخجیر ز شیرین
جز در جگر خسته فرهاد نیابند
۴
اهل نظر از حس به شوخان ستمکار
یابند همه چیز ولی داد نیابند
۵
زلف تو بقرنی نشود یافت که آن شست
گر عمر رسد نیز به هفتاد نیابند
۶
انگشتری دل که زهر دست شدی یافت
اکنون بدست تو بیفتاد نیابند
۷
سحرست کمال این سخنان باد حلالت
صنعت طلبان به ز تو استاد نیابند
تصاویر و صوت

نظرات