
کمال خجندی
شمارهٔ ۳۶۱
۱
پیوسته ابرویت دل این ناتوان کشد
مردم کمان کشند و مرا آن کمان کشد
۲
هرجنس را که هست کشد دل به جنس خویش
زآنت کمند مو طرف آن میان کشد
۳
فرهاد نقش یار خود ار بر زدی به سنگ
نقش ره تو دیده بر آب روان کشد
۴
بگشای لب به خنده تو پیش شکر فروش
تا رخت خود به خانه پیش ز پیش دکان کشد
۵
زآنسان که سوی خویش کشد مور دانه را
خط دانه های دل ما چنان کشد
۶
آواز ما ز گریه بسیار نم کشید
عاشق دگر چگونه تواند فغان کشد
۷
سوزد دوباره اختر برگشته کمال
شبها کمال آه که بر سر آسمان کشد
تصاویر و صوت

نظرات