
کمال خجندی
شمارهٔ ۳۶۵
۱
ناز گلبرگ رخت سنبل تر میریزد
لالهٔ سوختهدل خون جگر میریزد
۲
هرشب از شرم گلستان جمالت صنما
آب از چهره خورشید و قمر میریزد
۳
زلف تست آنکه پریشان شود از باد صبا
یا مگر گرد شب از روی سحر میریزد
۴
روشن است این جهان کاینهٔ بدر منیر
هر شب از حسرت روی تو به سر میریزد
۵
مردم چشم کمال ارچه ندارد زر و سیم
در قدمهای خیال تو گهر میریزد
تصاویر و صوت


نظرات