کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۳۶۶

۱

تشنه وصل ترا بی‌تو اگر خواب آمد

هیچ شک نیست که در دیده او آب آبد

۲

هرکس آن بخت ندارد که سوی آب حیات

برود همچو خضر تشنه و سیراب آبد

۳

پرده از روی برانداز که هر سوخته‌ای

همچو پروانه سوی شمع جهان‌تاب آید

۴

زاهد شهر چو بیند خم ابروی ترا

بعد ازین مست چو چشم تو به محراب آید

۵

هست دریوزه ما وصل تو و هر نفسی

بر درت عاشق بیچاره بدین باب آبد

۶

تا کی از حسرت لعل لبت ای مردم چشم

اشک من زرد به رخساره چو سیماب آید

۷

هست از شوق لبت این همه گفتار کمال

طوطی آری به حدیث از شکر ناب آید

تصاویر و صوت

نظرات