
کمال خجندی
شمارهٔ ۳۷
۱
شانه زد باد زلف یار مرا
اصلح الله شانه ابدا
۲
گر خدا راست آرد آید باز
سرو طوبی خرام ما بر ما
۳
دل چو پیراهن تو می لرزد
بر تو گر بگذرد نسیم صبا
۴
تا به بالا تو راست چون الفی
ما چو لامیم در میان بلا
۵
دیده بگذار تا لبت بیند
که به مرطوب به بود حلوا
۶
دل ز درد تو پر شدست چنان
که نگنجد درو خیال دوا
۷
دل مرنجان به درد دوست کمال
فهو ماءالحیات فیه شفا
تصاویر و صوت

نظرات