کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۳۹

۱

طاقت درد تو زین بیش ندارم یارا

چاره ای کن به نظر درد دل شیدا را

۲

هوس روی توأم کرد پریشان احوال

زلفت انداخت مگر در دل من سودا را

۳

هر کسی را ز لبت لذت جان حاصل شد

کام بی ذوق چه داند مزه این حلوا را

۴

طاقت خنده ندارد لبت از غایت لطف

به سخن رنجه مکن آن لب شکر خارا

۵

تا کند باد صبا غالیه سانی به چمن

برفشان بر سر گل سنبل عنبر سا را

۶

وصف روی تو کمال ار نکند نقصان نیست

نبود حاجت مشاطه رخ زیبا را

تصاویر و صوت

نظرات