کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۳۹۰

۱

خط تر گرد لبه عمدا نباشد

چو دودی هست بی حلوا نباشد

۲

کی نسبت کند چشمت به نرگس

که هیچش دیده بینا نباشد

۳

بخوبی گرچه به بالا نشین است

به بالای تواش بالا نباشد

۴

به تیغم گر بزن دشمن که از دوست

سر بریدنم مطلع نباشد

۵

خیالش جز به چشم من مجوئید

که این در در همه دریا نباشد

۶

اگر از دیده ناپیدا بود تیر

از آن باشد که جان پیدا نباشد

۷

کمال خسته را امروز دریاب

که صبرش از تو تا فردا نباشد

تصاویر و صوت

نظرات