
کمال خجندی
شمارهٔ ۴۰۶
۱
دل که از درد تو پر شد ناله را چون کم کند
مرهم و درمان کجا این درد افزون کم کند
۲
از خروش کشتگان گر زحمتی باشد ترا
غمزه بیمار را فرمای تا خون کم کند
۳
آب چشمم کم نشد چندانکه مژگان بر گرفت
کس به پرویزن چگونه آب جیحون کم کند
۴
با دو صد گنج و گهر گر کردمت قیمت مرنج
مشتری نیز از بهاری در مکنون کم کند
۵
گر بمن بوسی ببخشی کم نگردد زان جمال
با زکات کی گدا از گنج قارون کم کند
۶
رشکم از زاهد نمی آید که گه گه بیندت
طبع ناموزون چو میل شکل موزون کم کند
۷
گر چو شمع خلونت سوزد زبان مگشا کمال
نصه سوز درون عاشق به بیرون کم کند
تصاویر و صوت

نظرات