
کمال خجندی
شمارهٔ ۴۱۲
۱
دوستانم سگ تو میخوانند
دوستان قدر دوستان دانند
۲
تیزتر باشدم به مهر تو دل
که به تیغ از در توام رانند
۳
با رقیبان تند خوی بگوی
که ز کشتن مرا نترسانند
۴
از رخت هم حق نظر برسد
گر دو زلف تو حق نپوشانند
۵
چه درخت گلی که از سر شاخ
هر گلی بر تن تو لرزانند
۶
کی گذارند حاسدان بتوام
که مرا هم بمن نمی مانند
۷
به غلامی بر آر نام کمال
تا همه خلق مقبلش خوانند
نظرات