کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۴۲۱

۱

دی خرامان برهی بار مرا پیش آمد

فتنه آورد بمن روی بلا پیش آمد

۲

زلف مشکینش اگر داشت به عاشق سر جنگ

با من آن روی بعد گونه صفا پیش آمد

۳

محتشم وار به هر سو که شد آن مه او را

هم ره عاشق درویش گدا پیش آمد

۴

تحفة لایق معشوق چو در دست نداشت

عاشق زار بزاری و دعا پیش آمد

۵

بر رخم گه چو در گه چو عقیق آمده اشک

دیده را بی رخ او بین که چها پیش آمد

۶

ره غلط کردم و پی گم به ملاقات رقیب

بازم آن رهزن دلها ز کجا پیش آمد

۷

نیست در عشق تو خون مژه مخصوص کمال

که ازین سیل درین رو همه را پیش آمد

تصاویر و صوت

نظرات