کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۴۲۶

۱

رخ تو نور به ماه تمام می‌بخشد

چو خلعتی که شهی با غلام می‌بخشد

۲

مرا که کشته مجرم ز لب پیام رسان

که باز عمر نومه آن پیام می‌بخشد

۳

بیار سیب ذقن گرچه نقره خام است

که باغبان به گدا هرچه خام می‌بخشد

۴

حریم وصل تو چون کعبه منزلی به صفاست

مرا صفای عجب آن مقام می‌بخشد

۵

به باد زلف و رخ تست پیر مجلس را

دم و نفس که به هر صبح و شام می‌بخشد

۶

مرید باده‌فروشم که شیخ جام خود اوست

هرآنکه زو مددی خواست جام می‌بخشد

۷

کمال بوسه دهم با تو گفت با دشنام

به هر دو نقل خوشم هر کدام می‌بخشد

تصاویر و صوت

نظرات