
کمال خجندی
شمارهٔ ۴۳۰
۱
روی تو دیدم سخنم روی داد
از آینه طوطی به سخن در فتاد
۲
صوفیم و معتقد نیکوان
کیست چو من صوفی نیک اعتقاد
۳
خانه چشمم که خیالت دروست
جز به تماشای تو روشن مباد
۴
از آمدنت رفت خبر در چمن
سرو روان جست و به پا ایستاد
۵
مه که نهادی کله حسن کج
روی تو دید آن همه از سر نهاد
۶
ای که فراموش نیی هیچ وقت
وقت نشد کاوری از بنده باد
۷
یاد کن از حالت آن کز کمال
پرسی و گوینده ترا عمر باد
تصاویر و صوت

نظرات