
کمال خجندی
شمارهٔ ۴۴۲
۱
زلفت که بر سمن گرهی عنبرین زند
توقیع حسن بر ورق یاسمین زند
۲
مهریست نقش خاتم دولت که آفتاب
آنرا ز مهر عارضی نو بر زمین زند
۳
حیف است اگر به خاک سر کویت ای صنم
رضوان دم از لطافت خلد برین زند
۴
صورتگری که نقش تو بیند غریب نیست
گر خط نسخ در رخ خوبان چین زند
۵
ای شاهدی که شهد لبان چون قند تو
صد بار طعنه بر شکر و انگبین زند
۶
گرد از نهاد گوشه نشینان برآورد
ترک کمانکش تو چو تیر از کمین زند
۷
تا کی کمال را هوس خاک پای تو
آبی ز دیده بر جگر آتشین زند
نظرات