
کمال خجندی
شمارهٔ ۴۶۲
۱
عاشقان را جور و نازیار می باید کشید
طعنه از دشمن جفا ز اغیار می باید کشید
۲
عشق گنج است و رقیبا اندر این ره همچو مار
بهر گنج عشق زخم مار می باید کشید
۳
جور هر نااهل و ناهموار بهر او می کشم
بهر یک گل زحمت صد خار می باید کشید
۴
هر که در دام بلای عشق چون وامق فتاد
جور عذرای خودش ناچار می باید کشید
۵
همچو غواصان مسکین از برای گوهری
زحمت دریای مردم خوار می باید کشید
۶
چو نو در بحر عمیق عشق افتادی کمال
هرچه پیش آید ترا این بار می باید کشید
نظرات