
کمال خجندی
شمارهٔ ۵۰۳
۱
ما را دگر بر آن در خواب شبان نباشد
بالین دردمندان جز آستان نباشد
۲
چشمم ستاره گیرد شبها بخواب رفتن
گر آه و ناله ما بر آسمان نباشد
۳
پیش تو بر ندارد صوفی صر غرامت
پر شکرانه وار جانش تا در میان نباشد
۴
من کی چنان دلی را پهلوی خود نشانم
کز ناوک تو صد جا بر وی نشان نباشد
۵
دل از تو بر گرفتن بر دیگری نهادن
در عقله این نگنجد در خاطر آن نباشد
۶
چشم تو دوست دارم و آن تیر غمزه را هم
آزار دوستانم بر دل گران نباشد
۷
داری کمال جانی بر دوستان برافشان
عاشق جوی نیرزد گرجان فشان نباشد
نظرات