
کمال خجندی
شمارهٔ ۵۰۴
۱
ما را شب فراق کجا خواب میبرد
صد خواب را ز گریه ما آب میبرد
۲
داروی جان ما ز لبش ساز گو طبیب
زحمت چرا به شربت عناب میبرد
۳
مخمور عشق را به جز آن لب علاج نیست
درد سر خماره می ناب میبرد
۴
سر مینهد به صدق خم ابروی ترا
هر پارسا که سجده به محراب میبرد
۵
پیش رخ از رقیب بپوشان به ذقن
کر باغ میوه دزه به مهتاب میبرد
۶
گر آب دیده سوی نو آرد کمال را
خاشاک پیش گوهر سیراب میبرد
۷
تبریز اگر کند هوس او را ازین مقام
سیلاب اشک راست بر خاب میبرد
نظرات
قاسم