
کمال خجندی
شمارهٔ ۵۰۵
۱
ما را گلی از روی تو چیدن نگذارند
چیدن چه خیالیست که دیدن نگذارند
۲
صد شربت شیرین ز لبت خسته دلانرا
نزدیک لب آرند و چشیدن نگذارند
۳
گفتم شنود مژده دشنام تو گوشم
آن نیز شنیدم که شنیدن نگذارند
۴
زلف تو چه امکان کشیدن که رقیبان
سر در قدمت نیز کشیدن نگذارند
۵
بخشای بر آن مرغ که خونش گه بسمل
بر خاک بریزند و طپیدن نگذارند
۶
دل شد ز تو صد پاره و فریاد که این قوم
نعره زدن و جامه دریدن نگذارند
۷
مگریز کمال از سر زلفش که درین دام
مرغی که در افتاد پریدن نگذارند
نظرات
میلاد
فرزاد
سیدابوالحسن کیا
فرهاد حافظ