
کمال خجندی
شمارهٔ ۵۰۷
۱
مرا بی تو از دیده خون می رود
ز دل نیز صبر و سکون می رود
۲
دل من در آن کو زبیم بلا
نمیرفت وقتی کنون می رود
۳
چه آهوست چشمت که در پیش او
اگر شیر آبه زبون میرود
۴
نه از زیر کی دل در آن زلف رفت
که در سلسله از جنون میرود
۵
برخسار تو چشم کردیم سرخ
از آن اشک ما لاله گون می رود
۶
دو چشم تو وز هر طرف خالها
به چندین مگس خواب چون می رود
۷
چو شد تشنه زلفت به خون کمال
به چاه ذقن سرنگون می رود
تصاویر و صوت

نظرات