
کمال خجندی
شمارهٔ ۵۰۸
۱
مرا بی تو آسوده حالی نباشد
دمی بی رخت بی ملالی نباشد
۲
خیال نو باشد مرا در دل و بس
تمنای جاهی و مالی نباشد
۳
من و آب چشمی و سودای سروی
چه همت بود آنکه عالی نباشد
۴
ز سر دل جام غافل مباشید
ور او نیست یک رنگ خالی نباشد
۵
مجود این مشرب از زاهد خشک
که کونته به جام سفالی نباشد
۶
چه کار آید این زاهدی شیخ ما را
چرا عاشق لا ابالی نباشد
۷
کمال ار برندان مصاحب نباشی
ترا هیچ صاحب کمالی نباشد
نظرات