
کمال خجندی
شمارهٔ ۵۱۶
۱
من به درد دل خوشم جان مرا صحت چه سود
نوش آنلب در خورست این تشنه را شربت چه سود
۲
آروزمند قد و قند لب و روی ترا
سایه طوبی و آب کوثر و جنت چه سود
۳
ناز نو سازد مرا به نعمت و ناز جان قسمتی
گر نباشد ناز تو از ناز و از نعمت چه سود
۴
می کنم درد و بلا را بر دل و جان قسمتی
چون مرا این بود از خوان غمت قسمت چه سود
۵
گرچه مصروفست همت در طلوع صبح مهر
اختری چون نیست در طالع مرا همت چه سود
۶
گفته فرمایش زد گر بدت گوید؟ رقیب
نیک می فرمایی اما کشتی را لت چه سود
۷
چون نداری در خور مخدومیش وجهی کمال
روی گرد آلود سودن بر در خدمت چه سود
نظرات