کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۵۲۳

۱

مه نامهربان من وفاداری نمیداند

بر اهل دل به جز ظلم وستمکاری نمی داند

۲

چو دادم دل بدست او به پای محنت افکندش

چه دانستم من بیدل که دلداری نمی دانند

۳

به نزدیک طبیب احوال درد خویش می گفتم

ولی او چاره این نوع بیماری نمی داند

۴

چه سود از ناله و زاری برین در داد خواهانرا

که سلطان حال مسکینان بازاری نمی داند

۵

مراد خاطر ما نیک میداند حی اما

تغافل می کند زانسانه که پنداری نمی داند

۶

لب و دندان چون اونی بکام چون منی اولی

که کسی شیرین تر از طوطی شکرخواری نمی داند

۷

کمال از خلق نتوانست پوشیدن نظر بازی

که او رندست و چون زهاد طراری نمی داند

تصاویر و صوت

دیوان کمال الدین مسعود خجندی  به کوشش آکادمی علوم اتحاد شوروی ۱-۲ - کمال الدین مسعود خجندی - تصویر ۶

نظرات

user_image
مصطفی
۱۴۰۰/۰۲/۱۲ - ۰۲:۴۳:۴۳
صحیح این است:مراد خاطر ما نیک می‌داند حبیب اماتغافل می‌کند زانسان که پنداری نمی‌داندلب و دندان چون اویی بکام چون منی بایدکه کس شیرین تر از طوطی شکر خواری نمی‌داند