
کمال خجندی
شمارهٔ ۵۲۶
۱
نام به بردم شبی روی توام آمد به یاد
ذکر شب کردم دل از مه با سر زلفت فتاد
۲
دیده چون نقش صنوبر بست با خود در خیال
قدت آمد پیش چشم و در برابر ایستاد
۳
گر نمائی با دو دال زلف وفد چون الف
هر کجا در عشق مظلومیت باید از تو داد
۴
دور باد از دال زلفت دست ما سودانیان
تاکسی انگشت بر حرف نو نتواند نهاد
۵
گفته بودی چون کنی یادم شود درد نو کم
تا چنین کردم که گفتی آن زیادت شد زیاد
۶
بود در عشقت مراد دیده و دل خون شدن
هر دو را الحمدلله در کنارست این مراد
۷
تا بدوزد با خیالت دیدهٔ گریان کمال
یک به یک دوشینه سوزنهای مژگان آب داد
تصاویر و صوت

نظرات