کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۵۲۸

۱

ندارد آن دهان گفتم نشان گفتا چنان باشد

مارینا ولی ما را میانی هست و آن هم بی نشان باشد

۲

غم خال نو آسان نیست بر جان و تن لاغر

که تار عنکبونانرا مگس بار گران باشد

۳

به یک داغ و نشان نبود غلامانرا گریز امکان

ا ز جورت چون گریزد دل که بر وی صدنشان باشد

۴

نباشد بر زمین سروی چو تو بر آسمان ماهی

و گواه من برین معنی زمین و آسمان باشد

۵

خجل زآن باغ رخسارند گلبویان یکی ز آنها

که پیش آن ذقن شد سرخ سیب بوستان باشد

۶

عجب سرویست آن قامت عجبئر آب آن عارضی

کسی را زیید این افسر که خاک آستان باشد

۷

زمان وصل چون یابی کمال آن دم غنیمت دان

که خوش میشی است سلطانی اگر خود یک زمان باشد

تصاویر و صوت

دیوان کمال خجندی به کوشش احمد کرمی - کمال خجندی - تصویر ۱۹۵

نظرات