
کمال خجندی
شمارهٔ ۵۲۹
۱
نقطه دایره لطف دهان تو بود
آیت حسن خط مشک فشان تو بود
۲
سر به بیماری باریک کشة آخر کار
هر که را آرزوی موی میان تو بود
۳
پایه همت درویش و سرافرازی او
به هوای قد چون سرو روان نو بود
۴
آنچنان داد خطت داد نکوئی کز شوق
تا به گلبرگ طری جامه دران تو بود
۵
بی گل روی تو هر لاله که روید ز گلم
بر دلش داغ تو بر سینه نشان تو بود
۶
دم آخر که بپوشم از جهان چشم امید
همچنان گوشه چشم نگران تو بود
۷
ملک دلها ز نو آباد بود به که خراب
خاصه ملکی که سراپای از آن تو بود
۸
گفته به صورت او مظهر معنیست کمال
خود عیانست چه حاجت به بیان تو بود
تصاویر و صوت

نظرات