کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۵۳۶

۱

وقتی مرید بود دل اکنون غلام شد

زلف بنی گرفت و گرفتار دام شد

۲

صوفی ز عشق باره برندی گرفت نام

از ننگ زهد رست و بدین نیکنام شد

۳

چشمم به آرزوی تماشای زلف تست

چون چشمه روزه دار که مشتاق شام شد

۴

لبهای تشن پرور نو نا ز دیده رفت

آبم به حلق و خواب به مژگان حرام شد

۵

گر غم بکند از چمن دل صنوبرش

در جان خیال قد تو قائمقام شد

۶

مه را که کوس حسن بر افلاک میزند

تو دیر زی که نوبت او هم تمام شد

۷

نازک سخن بوصف لب او شدی کمال

طوطی شکر شکست که شیرین کلام شد

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
محمدحسین مهدی‌پور
۱۳۹۹/۰۵/۱۶ - ۱۵:۲۹:۳۱
سلامبیت سوم، مصرع دومچشمه اشتباه و چشم صحیح است