کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۵۳۸

۱

هر سحر کز سر کوی تو صبا برخیزد

عالمی با دل آشفته ز جا برخیزد

۲

که رساند بر کوی نو خاک تن من

مگر این کار هم از دست صبا برخیزد

۳

برنخیزم پس از این از سر کویت هرگز

هرکه در کوی تو بنشست کجا برخیزد

۴

فتنه ها خاست از آن زلف که هندوی تو بود

تا از آن ترک کماندار چها برخیزد

۵

چه شود گر نفی خوش بنشینی با ما

تا به یک بار غم از خاطر ما برخیزد

۶

تو مپندار که بیچاره کمال از در تو

به بلا دور شود باز جفا برخیزد

تصاویر و صوت

نظرات