کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۵۵۲

۱

هزار سرو که در حد اعتدال برآید

به قامتت نرسد گر هزار سال برآید

۲

شی میان گلستان ز چهره پرده برافکن

که به فرو روده و گل به انفعال برآید

۳

از سر حسن نو الآ به نقطه نبرد پی

خط عذاره تو چندان که گرد خال بر آید

۴

اگر چه صبح برویت ز آفتاب زند دم

کجا ستاره به خورشید بیژوال برآید

۵

علی الصیاح تفال بروی خوب تو کردم

که تا از آن ورق گل مرا چه فال برآید

۶

برآمد اول خط زلف سرکش تو بفالم

بشارتست به دولت چوه حرف دال بر آید

۷

تنم به فکر میان تو شد بشکل (هلالی)

تصوری نه هنوزش کزان خیال براید

۸

به حسرت لب لعل تو قطره های سرشکم

بهر زمین که چکد چشمه زلال براید

۹

کمال عرض تمنا به ماء عارض او کن

که گر برآید امیدی از آن جمال برآید

تصاویر و صوت

دیوان کمال الدین مسعود خجندی  به کوشش آکادمی علوم اتحاد شوروی ۱-۲ - کمال الدین مسعود خجندی - تصویر ۳۵

نظرات