
کمال خجندی
شمارهٔ ۵۵۶
۱
یاد روی تو چو در خاطر ما می گذرد
وقت ما در همه وقتی به صفا می گذرد
۲
چشم کس محرم سلطان خیال تو چو نیست
بسر مردم بیگانه را می گذرد
۳
پشت سودا زدگان سر بسر از غصه دوتاست
تا چرا باد بد آن زلف دوتا می گذرد
۴
بر سر کوی تو باید بسر و چشم گذشت
مدعی چشم ندارد که به پا می گذرد
۵
رفت در آه و فغان بی تو مرا عمر دراز
آه ازین عمر که بر باد هوا می گذرد
۶
تیر مژگان ترا هیچ سپر مانع نیست
که به یک چشم زدن از همه جا می گذرد
۷
نرود عکس لب لعل تو از چشم کمال
در زجاجیست می از شیشه کجا می گذرد
تصاویر و صوت

نظرات