کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۵۵۹

۱

بار چندان که جفا جست و دل آزاری کرد

عاشق خسته وفاجوئی و دلداری کرد

۲

نشنیدم که سگش نیز به فریاد رسید

بیدلی را که بر آن در همه شب زاری کرد

۳

دی در آمد ز درم ناگه و از خجلت آن

آفتاب از سوی روزن پس دیواری کرد

۴

گونه عاشق پروانه صفت شمعی شد

بسکه در عشق تو شبخیزی و بیداری کرد

۵

دل ببرد از برم آن طره و از من ببرید

با همه زیر بری بین که چه طراری کرد

۶

این همه جور و جفا از پی آن دید کمال

که ز خوبان طمع مهر و وفاداری کرد

تصاویر و صوت

نظرات