
کمال خجندی
شمارهٔ ۵۶۰
۱
بار در زیر لب چو خنده کند
هر که را کشت باز زنده کند
۲
چشم و خالش چو کشتنی طلبند
او اشارت بسوی بنده کند
۳
غمزه ها را کشنده آن دل ساخت
سنگ بس تیغ را برنده کند
۴
اشک افسرده را که گلگون است
به زدن آه من دونده کند
۵
دل در آن کو زبهر دیدارست
به بهشتی کجا بسنده کند
۶
انفعالی که از رخت گل داشت
غنچه بیرون شدن به خنده کند
۷
تا گدای کمین تست کمال
پادشاهی بزیر ژنده کند
نظرات