
کمال خجندی
شمارهٔ ۵۶۸
۱
ای من غلام روی تو هر چه تمامتر
شهری تو را غلام و دعاگر غلامتر
۲
چشمم که ساختی بره انتظار خشک
دارند زلف و عارض تو صبح و شامتر
۳
گر آه و ناله از تو بر آورده اند نام
از هر دو هست دیده گریان بنامتر
۴
می را که می نهند به هر مجلسی حرام
گر نیست ساقیش چو تو باشد حرامتر
۵
طوطی به منطق تو ندارد زبان بحث
با آنکه هست از همه شیرین کلامتر
۶
طاووس خوش خرام رها کن بصحن باغ
آن سرو ناز بنگر ازو خوش خرامتر
۷
تا کشتهی منی بر آن استان کمال
کس نیست در جهان ز تو عالیمقامتر
نظرات