
کمال خجندی
شمارهٔ ۵۷۴
۱
چراغ عمر ندارد فروغ بی رخ پار
کراس زهره که بیند طلوع انور یار
۲
حدیث عشق مگو جز به رند باده پرست
که اهل زهد ندانند سر این اسرار
۳
از علم زهد گذر دست از آن بیر و بشوی
که سر حجاب را تست مخامه خود دستار
۴
تو گر ز مستی و هستی ز حمله بیخبری
بنوش جام می عشق تا شوی هشیار هزار
۵
بروی دوست نه تنها من و تو حیرانیم
بلیل مستند اندر این گلزار
۶
ز کوی عشق مرو سوی کعبه اسلام اضام
که هیچ کار نیاید ز صورت دیوار
۷
اگر کمال بسوزد ز عشق نقصان نیست
به سوختن نرود زر سرخ را مقدار
نظرات