
کمال خجندی
شمارهٔ ۵۷۵
۱
چشم تو که داشت خواب بسیار
لب داشت به او شراب بسیار
۲
آن غمزه که مست از این شراب است
از جگرم کباب بسیار
۳
هرگز نشود دو چشم تو سیر
از ناز پر و عتاب بسیار
۴
بی عشق قبه را چه سودست
با دانش کم کتاب بسیار
۵
گر کشتن عاشقان ثواب است
تو بافتة ثواب بسیار
۶
تا پای ببوسمش به رفتن
ای عمر مکن شتاب بسیار
۷
پیش دو رخ تو سیب سیمین
شیرین شد از آفتاب بسیار
۸
از دوری عارض و لبت رفتن
از چشم کمال آب بسیار
تصاویر و صوت


نظرات