
کمال خجندی
شمارهٔ ۵۸
۱
دوش رسیدم به گوش از لب جانان خطاب
ای دل اگر عاشقی دیده بپوشان ز خواب
۲
پیش خیالت که هیچ دور مباد از نظر
خواب چه باشد که نیست چشم جهان بین به خواب
۳
بسکه لطیف است آن عارض نازک به رو
چونکه نظر می کنی می چکد از دیده آب
۴
تا به صدارت نشست عشق تو در سینه ام
شد هوس آباد دل از ستم او خراب
۵
در حق ما ای رقیب هرچه تو خواهی بگوی
نیست به همچون تویی به ز خموشی جواب
۶
بی تو نباشد ثبات هستی ما را بلی
راه نگردد پدید تا نبود آفتاب
۷
حاصل تقوی و زهد در سر رندی کمال
کردی و سر بر نکرد همچو حباب از سراب
تصاویر و صوت

نظرات