کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۵۹

۱

رفتم از دست من بی سر و پا را دریاب

پادشاهی ز سر لطف گدا را دریاب

۲

بی گل وصل دل آزرده شد از خار فراق

بلبل خسته بی برگ و نوا را دریاب

۳

بر درت دیر به دیری که روم گو به رقیب

که بیا عاشق دیرینه ما را دریاب

۴

زیر لب این همه دشنام دعاگو چه کنی

لطف کن بوسی و مقصود دعا را دریاب

۵

وعده وصل ترا گرچه وفا ممکن نیست

هم به آن وعده دل اهل وفا را دریاب

۶

جان به لب میرسد از تشنگیم بیش مپای

ای لب تشنه ببوس آن کف پا را دریاب

۷

دست بوسی گرت از دوست غم اوست کمال

مرحبا گو غم او را و بلا را دریاب

تصاویر و صوت

دیوان کمال خجندی به کوشش احمد کرمی - کمال خجندی - تصویر ۴۲

نظرات