
کمال خجندی
شمارهٔ ۵۹۱
۱
مگر ترک جفا و بکن جفای دگر
که باشد از تو جفای دگر وفای دگر
۲
بلا فرستی و من باز بسته دل به امید
که از تو باز رسد بر سرم بلای دگر
۳
سری که داشم انداختم به پای تو حیف
که نیستم سر دیگر برای پای دگر
۴
گدایی از تو همین باشدم که نگذاری
که بر در تو رود غیر من گدای دگر
۵
دعای مردن من میکنی چه حاجت آن
بقای عمر تو بادا بکنه دعای دگر
۶
اگر چه نسبت رویت به آفتاب کنند
تو جای دیگری و آفتاب جای دگر
۷
کمال حسن طبیعت همین بود که مرا
ورای دیدن آن روی نیست رای دگر
تصاویر و صوت

نظرات