کمال خجندی

کمال خجندی

شمارهٔ ۵۹۴

۱

آرزو برده ام که چشم تو باز

کشدم که به عشره گاه به ناز

۲

ما خریدیم اگر فروشد دوست

نیم ناری بصد هزار نیاز

۳

گره کشی خوان وصل لب بگشای

که نخست از نمک کنند آغاز

۴

سر ما زیر پا فکن جان نیز

هرچه گفتیم بر زمین انداز باز

۵

گفتم از زلفت از چه دورم؟ گفت:

رفتی به فکر دور و دراز

۶

در شکر ریز فکر خویش کمال

قند هر یک سخن مکرر ساز

۷

تا بیابد به چاشنی گیری

شکر از مصر و سعدی از شیراز

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
رضا صدر
۱۳۹۹/۰۳/۲۶ - ۰۴:۳۴:۵۵
در چند جا وزن درست نیست، که احتمالا اشتباه ضبط یا چاپ است. آن اشتباهات از این قرارند (هر جا توانستم شکل درست احتمالی را هم ذکر میکنم):گره کشی خوان وصل لب بگشای(شاید: گر کشی خوان وصل، لب بگشای)هرچه گفتیم بر زمین انداز باز(«باز» زیادی است)رفتی به فکر دور و دراز(احتمالا: زان که رفتی به فکر دور و دراز)
user_image
رضا صدر
۱۳۹۹/۰۳/۲۶ - ۰۴:۳۶:۵۵
ببخشید نام فامیل من در بالا اشتباه شد